متن های عاشقانه

وقتی تو رفتی

برگ ها افتادند ، درختان خمیده ، گل ها پژمردند

وقتی تو رفتی

خورشید کم رنگ شد ، شب ها طولانی , زندگی پر غم شد

وقتی تو رفتی

آسمون بغض کرد ، ابر گریست ، دل شکست

وقتی تو رفتی
شادی پنهان شد ، دلتنگی آمد ، اشک سرازیر شد

وقتی تو رفتی

دریا بی آب شد ، ماهی ها مردند ، ساحل بی جان شد

آآآری تـو رفـتی

و مـن ماندم و یک خـروار دلـتنگی .

ای غـریبه ی آشـنا خوشحال نباش تنها نیستم !

هـنوز هم خاطرات و عکس هایت هست . . .

با عکس هایت حرف میزنم

و با خاطراتت نفس میکشم . . .

بـعد ماه ها دوری

هـنوز بـوی ناب عطرت را بر لباسم حس میکنم . . .

آآآهـای بی انـصاف

مـن به تو ” وفـا ” کردم

اما

تـو به من و خـودت ” جـفا ” کردی

و ایـن بود پـایان تـلخ قـصه ی ما . . .

.

.

.

به مـرد بودن و مـرد ماندن و مـردانگی ات افـتخار میکنم

تویی که پشت آن چهره ی جدی مهربـانی ات حس میشود . . .

تویی که غـرورت را که همچون کوه قد برافراشته برای من میشکنی . . .

تویی که در میان جمع به هیچکس نـگاه نمیکنی جـز من . . .

تویی که در اوج نـاراحتی به رویم لـبخند میزنی . . .

تویی که با تـمام خسـتگی ات مـرا هـمراهی میکنی . . .

تویی که در روزهای بی حوصلگی به پـای درددل هایم می نشینی . . .

تویی که بهانه گرفتن ها و بی قـراری هایم را با یـک ” بـوسه “  خاتمه میدهی !

تویی که در برابر مشکلات سینه سپر میکنی و تـنهایم نمیگذاری . . .

تویی که با تـمام قـدرتت در برابر احـساسم زانـو میزنی . . .

تویی که اول روحـم را به پـرواز در میاوری و بـعد جـسمم را در آغوش میکشی . . .

تویی که نـوازشت بـوی خوب ” آرامـش” میدهد نه “هـوس” . . .

تویی که شوخی میکنی تا گـل لـبخند را بر لـبانم بکاری . . .

آآآآری

تـو

شـاهزاده ی رویـای دخـترانه هستی . . .

ای مـرد

نمیـخواهم با آن اسـب سفید بالدار بیایی !

همیـن که قلبت سفید و بی ریـا بـاشد برای مـن کـافی ست . . .

.

.

.

چقدر سخته . . .

چقد سخته دستت تو دستایی باشه که بدونی بالاخره

، یه روزی … یه جایی … یه زمانی . . . یه مکانی . . .

با همون دستاش خوردت می کنه . . .

لهت می کنه و حتی برنمیگرده بهت یه نیم نگاهی بندازه .

با تمام توانش از روی قلبت رد می شه و اونو خالی میکنه

از هرچی احساس ، از هرچی اعتماد ، از هرچی عشق .

بعدش با تمام توانش با افتخار روی قلب له شدت می ایسته و میگه :

” برو امیدوارم خوشبخت باشی و بتونی زندگیت و بدون من بسازی ”

ولی اون . . .

ولی اون نمی دونه و نمی خواد هم که بدونه خوشبختی تو اون بود . . .

زندگی تو توی وجود اون ارامش میگیره . . .

اون نمی دونه که هرشب تو باید با عطر تنش و با حصار دستاش خوابت ببره نه با :

اشک و . . .

بغض و. . .

اهنگ و . . .

یه مشت قرص و . . .

دیاسپام . . .

اون لعنتی نمی فهمه که تو باید با اون سر کنی نه با خاطره هاشو یادگاری ها ش و یه مشت

چرت و پرت که ازش تو ذهنت به یادگار مونده و رویاهای دست نیافتنی که یه روزی . . .

یه روزی بهت می گفت تا سرگرمت کنه ولی غافل از اینکه اونا رو واسه

تو می گفت و می رفت واسه نفر سوم تا عملیش کنه .

می فهمی ؟ نفر سوم . . .

قبولکن تو با ید قبول کنی که یه بازنده ای .

قبول کن که الان تو تنها شدی و با ید با تنهاییت سر کنی.

باید با قلب له شده و بی کست که یه روزی مالامال پر بود

از عشق اون بسوزی و بسوزی و در اخر هم بسازی . . .

این تقدیر توئه. . .

تقدیر ی ک تو به اون محکوم شدی . . .

تو باید قبول کنی که دست تقدیر اونو از تو گرفته .

تو الان باید قبول کنی که خودتی و . . .

خودتی و . . .

خودت .

با دل شکستت که ردپای یه نامرد روش جامونده .

پس همه چی رو بسپار به دست تقدیر . . .

بسپار به دست همونی که یه روز عشقت و ازت گرفت . . .

مطمئن باش تقدیر همون کاری رو که با تو کرد با اون هم میکنه و به زانو درمیاردش.

تقدیر . . .


پونیشا :: نیروی کار مجازی

برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: